۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

سخنی با خاتمی

گفته اند که خاتمی می آید. خود نیز اعلام کرده. گفته اند که پس از مشورتهای بسیار می آید، گفته اند که احساس وظیفه کرده، کشور را در خطر دیده و اوضاع را به جد وخیم. حضرت آقا خوش آمدید اما از فقر و فحشا خبر دارید؟ آیا می دانید که هزاران کودک ایرانی در خیابانها می خوابند و غذایشان را در زباله ها می جویند؟ آیا می دانید برخی از خانواده ها مدتهای طولانی است که طعم بسیاری از مواد غذایی را از یاد برده اند؟ آیا می دانید که خانواده های بسیاری به ناچار مامن خود را در پیاده رو ها و مناطق غیر مسکونی در شرایطی غیر انسانی برگزیده اند؟
حضرت آقا گور پدر مشاوران شما صلوات، آیا این سیاهی ها را دیده اید و بعد احساس وظیفه کرده اید؟ آیا فکر کرده اید که این احساس ناشی از درد دنیا خواهی برخی از دوستان شماست و یا اینکه در پیش چشم، گرفتن حق مظلومی را دارید که جز خدا پناهی ندارد و تمامی ارزش حکومت هم به همین است و بس و گرنه به گفته آن بزرگوار به اندازه عطسه بزی هم ارزش ندارد.
کمی در خیابان ها قدم بزنید، هوای خاکستری شهر را تنفس کنید، غم و غربت مردم این دیار را با چشم دل بنگرید، بی عدالتی ها را ببنید، اگر بعد احساس وظیفه کردید، بسم الله. این شما و این توسن بادپای قدرت، اما نیک بدانید که این مردم اگر فرصتی دیگر به شما ارزانی کردند و شما، آنرا در مصلحت های سیاسی و حزبی به زباله دان ریختید، تاریخ این مرز و بوم نوع دیگری در مورد شما به قضاوت خواهد نشست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر